جهت‌دهی به افکار عمومی با ایجاد ترس و برچسب‌زنی!

برچسب زدن، یک تکنیک پروپاگاندا است که در آن یک فرد یا ایده را به یک نماد منفی ربط می‌دهند. کسی که این کار را می‌کند می‌خواهد مخاطب به جای نگاه کردن به شواهد و اسناد موجود، شخص و ایده‌اش را به عنوان یک نماد منفی رد کند. هدف از برچسب زدن درواقع دستکاری یا تحت‌تاثیر قرار دادن افکار عمومی به منظور هدایت فکر مردم به سمت نظرات رهبران پروپاگانداست.

به گزارش شهرقشنگ آنلاین وقتی برچسب‌ها به صورت مکرر در برنامه‌های رسانه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرند، بر احساسات عمومی تاثیر می‌گذارند و افکار را هدایت می‌کنند؛ مانند استفاده مکرر از واژه‌ی تروریست‌های مسلمان در جوامع غربی. این کار یک پروپاگاندا برای بدبین کردن مردم نسبت به گروهی از افراد است.

دو نوع پروپاگاندا وجود دارد که از طریق برچسب زدن- نسبت دادن برخی ویژگی‌ها به یک فرد یا تفکر برای کنار زدن آن یا مطرح کردن آن- و ایجاد ترس در مخاطب اتفاق می‌افتد.

برچسب زدن

برچسب زدن، یک تکنیک پروپاگاندا است که در آن یک فرد یا ایده را به یک نماد منفی ربط می‌دهند. کسی که این کار را می‌کند می‌خواهد مخاطب به جای نگاه کردن به شواهد و اسناد موجود، شخص و ایده‌اش را به عنوان یک نماد منفی رد کند. هدف از برچسب زدن درواقع دستکاری یا تحت‌تاثیر قرار دادن افکار عمومی به منظور هدایت فکر مردم به سمت نظرات رهبران پروپاگانداست.

برای مثال واژه ای مانند «تروریست» بارها و بارها توسط دولت‌های غربی در توصیف افراد و گروه‌های مخالفشان استفاده شده‌است. همچنین در زمانی که می‌خواهند از یک گروه حمایت کنند از عناوینی مانند «مبارز آزادی» استفاده می‌کنند.

مؤسسه تحلیل پروپاگاندا (Institute for Propaganda Analysis) درباره برچسب زدن اینطور توضیح می‌دهد:

برچسب‌های بد، نقش فوق‌العاده قدرتمندی در تاریخ جهان داشته‌اند. آن‌ها شهرت افراد را از بین برده‌اند، برخی را راهی زندان کرده‌اند و... برچسب زدن برای تمام افراد، گروه‌ها، حزب‌ها، ملت‌ها و نژادها پیش می‌آید.

واضح‌ترین انواع برچسب زدن می‌تواند این عناوین باشد: فاشیست، لیبرال، تروریست، افراطی، نژادپرست و...

یک شکل دیگر از برچسب زدن استفاده از بار منفی کلمات است. مثلا دولت تصمیم می‌گیرد که بودجه را در برخی مناطق کاهش دهد. کسانی که مخالف کاهش این بودجه هستند، دلایل قومی را برای کاهش بودجه مطرح می‌کنند یا به دولت برچسب خسیس بودن می‌زنند اما حامیان این تصمیم، کاهش بودجه را نوعی صرفه‌جویی در هزینه‌های دولت می‌دانند.

هردو کلمه بخاطر یک رفتار استفاده می‌شوند اما بار احساسی آن‌ها باعث می‌شود تفاوت بسیاری ایجاد شود.

نمونه‌های دیگری از کلماتی که بار منفی دارند عبارتند از: مهندسی اجتماعی، افراطی، بزدل و...

وقتی این نام‌ها به صورت مکرر در برنامه‌های رسانه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرند، بر احساسات عمومی تاثیر می‌گذارند و افکار را هدایت می‌کنند؛ مانند استفاده مکرر از واژه‌ی تروریست‌های مسلمان در جوامع غربی. این کار یک پروپاگاندا برای بدبین کردن مردم است. اخبار بین‌المللی را معمولا ساده‌تر می‌شود تحریف کرد.

به عنوان قاعده کلی : هرچه یک خبر از مخاطبانش دورتر باشد، سطح پروپاگاندا بالاتر می‌رود.

تکنیک برچسب زدن اولین‌بار توسط موسسه تحلیل پروپاگاندا (IPA) در سال ۱۹۳۸ شناسایی شد.

وقتی با نمونه‌هایی از برچسب زدن روبه‌رو می‌شویم باید حتما سوالات زیر را از خودمان بپرسیم و به آن‌ها پاسخ دهیم:

رهبر پروپاگاندا که این نام را بر گروه گذاشته است می‌خواهد که من چه تصوری از این گروه پیدا کنم؟

آیا ایده‌ی این گروه واقعا با نامی که برای آن گذاشته شده‌است ارتباطی دارد؟

آیا ایده‌ی این گروه به نفع من است؟

اگر برچسبی که برای این گروه زده شده‌است را در نظر نگیرم، این ایده به خودی خود چه مزایایی برای من دارد؟

قدرت ترس

« اگر با کشوری مذاکره نکنیم، کشور ما درگیر جنگ و بحران می‌شود.» هنگامی که یک فرد این جمله را به مخاطبان خود می‌گوید، درواقع دارد به آن‌ها می‌گوید که اگر از یک اقدام خاص پیروی نکنند، فاجعه‌ای رخ خواهد داد. این یک نوع پروپاگاندا، پروپاگاندای «ایجاد ترس» نام دارد.

در این بازی، سیاستمدار یک ترس در جامعه ایجاد می‌کند تا به جای آن‌که محاسن و معایب کاری که می‌خواهد انجام دهد را توضیح دهد، آن کار را برای کاهش ترس مردم انجام دهد و به کسی پاسخی ندهد.

به مثال‌های زیر توجه کنید:

یک تبلیغ تلویزیونی، تصادف وحشتناک اتومبیل را نشان می‌دهد (ایجاد ترس) و به بینندگان می‌گوید که کمربند ایمنی خود را ببندند. (کاهش ترس)

تبلیغ یک شرکت بیمه که خانه‌های ویران شده در اثر سیل را نشان می‌دهد (ایجاد ترس) و درمورد بیمه خانه‌ها صحبت می‌کند (کاهش ترس

از پایان جنگ جهانی دوم، روانشناسان اجتماعی و دانشمندان ارتباطات، تحقیقات بسیاری را درمورد اثربخشی ترس بر کنش‌های مردم انجام داده‌اند. آن‌ها به این نتیجه رسیدند که هر قدر یک فرد بیشتر از چیزی بترسد احتمال انجام اقدامات پیشگیرانه بیشتر می‌شود اما نباید این ترس فرد را ناتوان کند.

اگر مخاطب احساس کند برای تغییر وضعیت ناتوان است، ایجاد ترس بی‌نتیجه است.

چهار عنصر برای ترسِ موفقیت آمیز وجود دارد: ۱) یک تهدید ۲) یک توصیه خاص درمورد نحوه رفتار مخاطب ۳)درک کردن مخاطب که توان انجام توصیه را دارند یا نه ۴) توصیه در از بین رفتن تهدید موثر باشد

وقتی ترس، شامل هر چهار عنصر نشود، موجب رفتار مثبت و پیشگیرانه نمی‌شود.

در سیاست، توسل به ترس مورد استفاده گسترده قرار می‌گیرد. وقتی با پیامی که شما را می‌ترساند روبه‌رو می‌شوید از خودتان این سوالات را بپرسید:

آیا گوینده درمورد ترس یا تهدید درحال اغراق کردن است؟

ترسی که گوینده ایجاد کرده‌است چقدر واقعی و درست است؟

آیا انجام عملی که می‌گویند واقعا تهدید را کاهش می‌دهد؟

مزیت پیشنهاد گوینده نسبت به کنش‌های دیگر چیست؟

راهکار مقابله با هرنوع پروپاگاندایی، تقویت تفکر انتقادی است. درصورتی که در برابر هر تبلیغی راجع به آن سوال کنید و آن را مورد نقد و بررسی قرار دهید کمتر امکان دارد که تحت‌تاثیر پروپاگاندا قرار بگیرید.

۱۴ آبان ۱۴۰۱ - ۱۷:۱۸
کد خبر: 3467

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 0 + 0 =